خودپتانسیل برقشیمیاییelectrochemical self-potential, electrochemical SPواژههای مصوب فرهنگستانمؤلفة خودپتانسیل (پتانسیل خودبهخودی) حاصل از جمع پتانسیلهای پیوندگاه مایعات و شِیل
خودپتانسیل معکوسreverse self potential, reverse SPواژههای مصوب فرهنگستانخودپتانسیل ایجادشده در جایی که گِل حفاری خیلی شورتر از آب سازند است
خودپتانسیل وارونreverse self-potential, reverse SPواژههای مصوب فرهنگستانولتاژ خودپتانسیل (پتانسیل خودبهخودی) در جایی که گِل حفاری، برخلاف حالت عادی، شورتر از آب سازند است
سحورلغتنامه دهخداسحور. [ س َ ] (ع اِ) آنچه در رمضان به آخر شب خورند. (غیاث ) (آنندراج ). آنچه سحرگاه خورند. (مهذب الاسماء). آنچه روزه گیران بسحر خورند. آنچه سحرگاه خورند از طعام
سحورلغتنامه دهخداسحور. [ س ُ ] (ع مص ) سحور خوردن . || (اِ) ج ِ سَحَر. (منتهی الارب ) : تر و تازه خزان تو چوبهارخوش و خرم روان تو چو سحور.مسعودسعد (دیوان چ رشید یاسمی ص 269).- م
سحور زدنلغتنامه دهخداسحور زدن . [ س َ زَ دَ ] (مص مرکب ) سحوری زدن : اولاً وقت سحر زن این سحورنیمشب نبود گه این شر و شور. مولوی .من هم از بهر خداوند غفورمیزنم بر در به امیدش سحور. م
سحوری زدنلغتنامه دهخداسحوری زدن . [ س َ زَ دَ ] (مص مرکب ) در زدن گدایان گاه سحر رمضان بر درهای بزرگان ، برای بیدار شدن آنان . (یادداشت مؤلف ). در زدن گاه سحر : آن یکی میزد سحوری بر
سحوریونلغتنامه دهخداسحوریون . [ ] (اِ) اسل است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به اسل شود.