solaceدیکشنری انگلیسی به فارسیآرامش، تسکین، مایه تسلی، خوشی، تسلیت خاطر، ارامش، تسلی دادن، ارام کردن، تسلیت گفتن
solarizingدیکشنری انگلیسی به فارسیsolarization، زیاد در افتاب ماندن و خراب شدن، استفاده کردن از نور افتاب، در معرض افتاب قرار دادن
solaceدیکشنری انگلیسی به فارسیآرامش، تسکین، مایه تسلی، خوشی، تسلیت خاطر، ارامش، تسلی دادن، ارام کردن، تسلیت گفتن