سخونلغتنامه دهخداسخون . [ س َ ] (ع ص ) شوربای گرم کرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خوردنی دیگرباره و گرم کرده . (مهذب الاسماء).
سخونلغتنامه دهخداسخون . [ س ُ ] (اِ) بمعنی سخن که کلام باشد. (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) : بودنی بود می بیار اکنون رطل پر کن مگوی بیش سخون . رودکی .ترسم کآن وهم تیزخیزت روزی وهم
سخونلغتنامه دهخداسخون . [ س ُ ] (ع مص ) اشک گرم گریستن چشم ، یعنی محزون و غمناک شدن . (منتهی الارب ).
سخونفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= سخن: ◻︎ بودنی بود می بیار اکنون / رطل پر کن مگوی بیش سخون (رودکی: ۵۴۶).
سخونةلغتنامه دهخداسخونة. [ س ُ ن َ ] (ع مص ) گرم گردیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به سخونت شود.
سخونتلغتنامه دهخداسخونت . [ س ُ ن َ ] (از ع ، اِمص ) گرم بودن . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به سخونة شود.
شکوفافرهنگ نامها(تلفظ: šo(e)kufā) ویژگی گل یا غنچهای که باز شده است ، شکفته ؛ (به مجاز) با رونق ، پیشرفته ، رشد یافته .
شکوفهفرهنگ نامها(تلفظ: šo(e)kufe) (در گیاهی) هریک از گلهای درختان میوه که معمولاً در فصل بهار میشکفند.