30 مدخل
مارپیچ، مارپیچی بودن، خزیدن، دارای حرکت مارپیچی بودن، مارپیچ رفتن
رودی که دارای رودپیچهای فراوان است
دزدکی، دزدکی حرکت کردن
خیس شدن
چرت زدن، بدام انداختن، بغرنج کردن، گوریده شدن، با تله گرفتن
snaringly
snacking
sneakingly
sneakingness
earthshaking, world-shaking