سپورلغتنامه دهخداسپور. [ س ُ ] (از ترکی ، اِ) کلمه ٔ مأخوذ از سُپُرماق ترکی است . روفته گر. جاروکش . کسی که کوچه ها و خیابانها را جاروب کند و آب پاشد. شوله روب . خاشه روب .
گوسپورتلغتنامه دهخداگوسپورت . [ گُس ْ پُرْ ] (اِخ ) گاسپرت . شهر و بندری از انگلستان که در کنار خلیج پورتسمث واقع است . جمعیت آن 58200 تن است . در این شهربناهای مربوط به کشتی رانی
سپورغانلغتنامه دهخداسپورغان . [ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 26 هزارگزی شمال خاوری ارومیه ، دارای راه ارابه رو است . هوای آن معتدل و دا
حصار سپورغانلغتنامه دهخداحصار سپورغان . [ ح ِ س ُ پ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . واقع در 24هزارگزی شمال خاوری ارومیه ، در مسیر ارابه رو سپورغان به اروم
نمایش جایگشتیpermutation representationواژههای مصوب فرهنگستانیک همریختی از گروهی مفروض به گروه متقارن SM، که در آنM مجموعهای مفروض است متـ . نمایش جایگشتی گروه permutation representation of a group