sloshدیکشنری انگلیسی به فارسیلاغر، مشروب لزج، لجن، گل، غذای چسبناک، خودرا بالجن وگل ولایالودن، ول گشتن، در اب چلپ و چلوپ کردن
slouchدیکشنری انگلیسی به فارسیلگد زدن، خمیدگی، تنبل، ادم بی دست و پا، ادم بی کاره وبی کفایت، دولا دولا راه رفتن، خمیده بودن، اویخته بودن، اویختن، پوست انداختن
sloshesدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلش ها، مشروب لزج، لجن، گل، غذای چسبناک، خودرا بالجن وگل ولایالودن، ول گشتن، در اب چلپ و چلوپ کردن
sloshesدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلش ها، مشروب لزج، لجن، گل، غذای چسبناک، خودرا بالجن وگل ولایالودن، ول گشتن، در اب چلپ و چلوپ کردن