swashدیکشنری انگلیسی به فارسیکشیدن، سر و صدا، صدای چلپ چلوپ، جریان اب، زمین لیز وگل الود، چلپ چلوپ کردن، با سر و صدا چیزی راشستن
swaysدیکشنری انگلیسی به فارسیمیرود، نوسان، اهتزاز، تاب، تاب خوردن، در نوسان بودن، سلطهحکومت کردن، متمایل شدن بعقیدهای، این سو و ان سو جنبیدن
ناحیۀ شویهswash zoneواژههای مصوب فرهنگستانمنطقهای از کرانه که بهطور متناوب تحتتأثیر شویه و واشویه قرار دارد
swashbucklersدیکشنری انگلیسی به فارسیswashbucklers، دارای زرق و برق، خود ستا، ادم دعوایی و پر هیاهو و غره
swashesدیکشنری انگلیسی به فارسیسوژها، سر و صدا، صدای چلپ چلوپ، جریان اب، زمین لیز وگل الود، چلپ چلوپ کردن، با سر و صدا چیزی راشستن
swashbucklersدیکشنری انگلیسی به فارسیswashbucklers، دارای زرق و برق، خود ستا، ادم دعوایی و پر هیاهو و غره
swashesدیکشنری انگلیسی به فارسیسوژها، سر و صدا، صدای چلپ چلوپ، جریان اب، زمین لیز وگل الود، چلپ چلوپ کردن، با سر و صدا چیزی راشستن