سمجهلغتنامه دهخداسمجه . [ س ُ ج َ / ج ِ ] (اِ) رجوع به سمج شود. || ماله ، یعنی آلتی که از لیف کنند و بدان آهار بجامه درمالند. (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ، یادداشت بخط مؤلف
سمچهلغتنامه دهخداسمچه . [ س ُ چ َ / چ ِ ] (اِ) به معنی سمج است که خانه ٔ زیر زمین و نقب و جای گوسفندان باشد در کوه یا در صحرا. (برهان ). رجوع به سمج شود.
سموهلغتنامه دهخداسموه . [ س ُ ] (ع مص ) رفتن اسب چنانکه مانده نشود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). || مدهوش و متحیر شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج