ستاجلغتنامه دهخداستاج . [ س َ] (اِخ ) نام جایی است : و امیر پاسی مانده از شب برداشته بود از ستاج و روی به بلق داده . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 327). رجوع به استاخ و ستاخ شود.
ستاکفرهنگ مترادف و متضاد۱. بن، ریشه، اصل، بیخ ۲. ماخذ، منبع، منشا، سرچشمه ۳. شاخه نورسته، شاخه درخت ۴. شاخه تازه تاک