singدیکشنری انگلیسی به فارسیآواز خواندن، سرود، اواز، تصنیف، خواندن، سرودن، سراییدن، سرود خواندن، اواز خواندن
مولد تَپ همگاهیsync pulse generator, SPG, sync motor, sync-signal generator, sync generator, synchronizing generatorواژههای مصوب فرهنگستانمولدی الکترونیکی که ازطریق ایجاد تپهای همگاهی تصویر دوربینهای تلویزیونی را با تصویر گیرندههای تلویزیونی هماهنگ میکند
رابطۀ مبدأ ـ مقصدsource-sinkواژههای مصوب فرهنگستانرابطۀ میان دو بخش یک سامانه یا دو اندام یک گیاه در فرایند فتوسنتز (photosynthesis) که در آن یک بخش در حکم تولیدکننده، یعنی مبدأ، عمل میکند و بخش دیگر در حکم محل تجمع یا مصرف، یعنی مقصد
چال آتشفشانیvolcanic sinkواژههای مصوب فرهنگستانگودالی گرد یا بیضوی بر روی یال یک آتشفشان که براثر رُمبش به وجود آمده است
چاهک گرماheat sinkواژههای مصوب فرهنگستانهر محیط جامد یا مایع یا گازی که جذبکنندۀ گرمای انتقالی از محیط مجاور است
advisingدیکشنری انگلیسی به فارسیمشاوره، مشورت دادن، نصیحت کردن، توصیه دادن، پند دادن، اگاهانیدن، قضاوت کردن، رایزنی کردن، خبر دادن