signsدیکشنری انگلیسی به فارسیعلائم، نشانه، علامت، امضاء، نشان، تابلو، رمز، اعلان، ژست، علم، صورت، ایت، نشان گذاشتن، اثر، امضاء کردن، اشاره کردن، پاراف کردن
نشانههای شدتوَریdynamic marks, dynamic signsواژههای مصوب فرهنگستانکلمات و اختصارات و نشانههایی که از آنها در نتنگاری برای مشخص کردن شدت نسبی اصوات استفاده میشود
نشاندیکشنری فارسی به انگلیسیcast, coat of arms, colors, decoration, denotation, distinction, earmark, emblem, gesture, impression, index, indication, indicative, insignia, Mark, medal, not