crabدیکشنری انگلیسی به فارسیخرچنگ، سرطان، ادم ترشرو، خارچنگ، سرزنش کننده، سیب صحرایی، خرچنگ کردن، جر زدن، باعی تحریك و عصبانیت شدن
crapدیکشنری انگلیسی به فارسیچرندیات، تلخه، چرند، گندم سیاه، دیلار، تفاله، بدار زدن، خاکروبه، قماربازی کردن
scrapدیکشنری انگلیسی به فارسیقراضه، تکه، اوراق، ته مانده، پاره، ماشین الات اوراق، اشغال، جنگ، نزاع، دور انداختن، اوراق کردن