sortingدیکشنری انگلیسی به فارسیمرتب سازی، جور کردن، طبقه بندی کردن، دسته دسته کردن، جور درامدن، پیوستن، دمساز شدن
روغن قنادی 1shortening 2واژههای مصوب فرهنگستاننوعی روغن نیمهجامد گیاهی که در نانوایی و شیرینیپزی به کار رود
کوتاه کردندیکشنری فارسی به انگلیسیabbreviate, abridge, clip, curtail, cut, dwarf, poll, prune, shorten