898 مدخل
organizer, reformer
اصلاحگر، سامان دهنده، اصلاح کننده، نظم دهنده.
director, manager
۱. منظم شدن، مرتب شدن، درست شدن ۲. سروسامان گرفتن، سامان یافتن
management
manage