18 مدخل
shimmying، تکان تکان خوردن، تاب داشتن
وحشی درخشان
شستن، بیلچه زدن، هموار کردن
درخشان clubmoss
درخشان، اشراق، تابان، براق، تابناک، تابش دار، بارقه دار، خوشحال
shrining، در معبد قرار دادن
shining
shining, salient
luminous, shining