سابوتهلغتنامه دهخداسابوته . [ ت َ / ت ِ ] (اِ) زن پیر باشد به زبان پارسیان . (جهانگیری ). زن پیر را گویند بزبان زند و استا. (برهان ). زن پیر بزبان مردم اصفهان . (رشیدی ) (انجمن آر
کسابلغتنامه دهخداکساب . [ ک َس س ] (ع ص ) ورزنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بسیار کسب کننده . (از اقرب الموارد). کسب کننده . (ناظم الاطباء).
کسابلغتنامه دهخداکساب . [ ک َ ] (ع اِ) گرگ . || (اِخ ) نام سگی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
سابلغتنامه دهخداساب . (اِخ ) نام پسر ادریس نبی بوده و خود مردی دانا و حکیم . عقیده ٔ بعضی این است که نخستین پیغمبر آدم صفی و آخرین ساب بن ادریس است . وی و پیروان وی بپرستش کواک