ساوندیلغتنامه دهخداساوندی . [ وَ ] (اِخ ) نام محلی است ملک کشمیر بنا نهاده . در مجمل التواریخ و القصص آمده : ملک کشمیر، آنجایگاه عمارتها کرد، و دیه ، و دریا بزبان هندوستی ساوندر خ
سجاوندی کردنلغتنامه دهخداسجاوندی کردن . [ س َ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از منقش کردن . (غیاث ). به شنجرف و آب طلا نوشتن و نوشته شدن آیات قرآنی . (آنندراج ) : خواهم آن رخ را ز نقش بوس
سجاوندیلغتنامه دهخداسجاوندی . [ س َ وَ ] (اِخ ) (الامام ) سراج الدین ابوطاهر محمدبن محمدبن عبدالرشید. رجوع به محمد... شود.
سجاوندیلغتنامه دهخداسجاوندی . [ س َ وَ ] (اِخ ) احمدبن محمد مکنی به ابوبدیل . رجوع به احمدبن محمد... شود.
سجاوندیلغتنامه دهخداسجاوندی . [ س َ وَ ] (اِخ ) محمدبن ابی یزید طیفور ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوالفضل السجاوندی القاری ، متوفی 560 هَ . ق . او راست :1 - «الوقف و الابتداء» که
دوپارگی موج برشیshear wave splittingواژههای مصوب فرهنگستانتفکیک موج برشی به دو مؤلفة عمود بر هم SH و SV، براثر عبور از محیط همسانگرد به محیط ناهمسانگرد