سلورلغتنامه دهخداسلور. [ س ِل ْ لو ] (اِ) نوعی از ماهی باشد و آن در رود نیل بهم میرسد و آنرا به عربی جری میگویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به الفاظ الادویه ، فهرست مخزن الا
سلگردلغتنامه دهخداسلگرد. [ س ِ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان علمدار گرگر بخش جلفا شهرستان مرند، دارای 237 تن سکنه و آب آن از چشمه است . محصول آن غلات ، پنبه و شغل اهالی زراعت و
سلوگردلغتنامه دهخداسلوگرد. [ س ُ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 101 تن سکنه است . آب آن از رودخانه . محصول آنجا غلات ، چغندر، کنجد و راه آن ات
روسللغتنامه دهخداروسل . [ س ِ ] (اِخ ) البر... آهنگ ساز فرانسوی (1869-1937 م .) یکی از استادان بزرگ سمفونی در قرن حاضر. رجوع به لاروس شود.
سنجر سلجوقیلغتنامه دهخداسنجر سلجوقی . [ س َ ج َ رِس َ ] (اِخ ) رجوع به سنجر (سلطان ) و سلجوقیان شود.