chequeدیکشنری انگلیسی به فارسیبررسی، چک، برات، حواله، چک بانک، بوته، مکی، بررسی کردن، مقابله کردن، جلوگیری کردن از، ممانعت کردن، رسیدگی کردن، تطبیق کردن، نشان گذاردن، منع کردن
شق شقلغتنامه دهخداشق شق . [ ش ِ ش ِ ] (اِ صوت ) صدایی که از برخورد پا به چیزی ویا از برخورد چیزی خشک به چیزی برخیزد : از آن سو خش خش مخفی از اینسو شق شق مدفون شنو این رمز از قاری سوءالت آن جوابت این .نظام قاری .