scoreدیکشنری انگلیسی به فارسینمره، امتیاز، نمره امتحان، چوب خط، حساب، نشان، حساب امتیازات، مارک، امتیاز گرفتن، حساب کردن، بحساب آوردن، تحقیر کردن، ثبت کردن، پوان اورد ن، علامت گذاردن، پرداخ
نُتنوشتscoreواژههای مصوب فرهنگستانصورت نوشتهشدۀ نُتهای یک اثر، بهویژه برای همنوازی، که در آن نغمات همزمان در تمام بخشهای صدایی زیر هم نوشته میشوند