تحصیل کرده، درس دادن، تربیت کردن، بمدرسه فرستادن
فریاد زد
تعطیلات
[عربی: صَولة]۱. ابهت؛ فرّوشکوه؛ هیبت.۲. [قدیمی] شدت و سختی.۳. [قدیمی] حمله.
ماهواره، پیرو، ماه، قمر مصنوعي، انگل
سلام
بی نظیر، تعلیم نگرفته، مدرسهنرفته، کاراموزی نکرده