سیسیللغتنامه دهخداسیسیل . (اِخ ) صِقِلّیه . نام جزیره ای است بزرگ به ایتالیا که در دریای مدیترانه واقع است . دارای 25740 کیلومتر مربع مساحت و جمعیت آن 4487000 تن سکنه می باشد. زمین آن حاصلخیز و شهرهای عمده آن عبارتند از شهرپال
شاخللغتنامه دهخداشاخل .[ خ ُ / خ َ / خ ِ ] (اِ) غله ای است که آن را به هندی ارهر گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ شعوری ). نام نوعی از غله است و نان از آن پزند. (برهان قاطع) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). اسم ح
شخللغتنامه دهخداشخل . [ش َ ] (ع مص ) پالودن . چون پالودن شراب . (منتهی الارب ). صاف کردن شراب . (از اقرب الموارد). || دوشیدن شترماده را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
شخلیلغتنامه دهخداشخلی . [ ش َ ] (اِ) سیخ گیاه و خار گیاه را گویند نه خار گل را. (برهان ). خار گیاه بود. (فرهنگ جهانگیری ) (سروری ). خار گیاه . (شرفنامه ٔ منیری ).
شخللغتنامه دهخداشخل . [ ش َ ] (اِ) شخول . شخیل . (غیاث اللغات ). سروری در ذیل شخیل گوید: در فرهنگ به وزن بخل نیز به این معنی صفیر و بانگ آمده اما به خاطر میرسد که به وزن سجل اصح باشد. (سروری ). صفیر و بانگ . فریاد و نعره . (غیاث اللغات ). || صفیر. فریاد. بانگ و نعره . (برهان ).
کیفدیکشنری فارسی به انگلیسیbag, exhilaration, fun, pleasure, portfolio, purse, satchel, tote bag, treat, wallop