زلاتلغتنامه دهخدازلات . [ زَل ْ لا ] (ع اِ) ج ِ زلة. (ناظم الاطباء). بمعنی لغزش ها مراد ازآن خطاها. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : زلات او به نظر عفو و اغماض ملاحظه می افتاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 341
سلاتلغتنامه دهخداسلات . [ س َ ] (اِخ ) نام سازنده ای بود. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ع اِ) کاسه لیس . (برهان ) (مهذب الاسماء) (جهانگیری ).
سلاطلغتنامه دهخداسلاط. [ س ِ ] (ع اِ) ج ِ سِلطَة. تیر دراز باریک . (منتهی الارب ). || توبره ای که در آن کاه کنند. (ناظم الاطباء).