سِریْچگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی کَنه ، پیگیر ، رها نکننده کاری ، انگل و مزاحم شدن در کار دیگران
سوریفرهنگ مترادف و متضاد۱. گلسرخ، گلمحمدی ۲. منسوب به سور ۳. بزمی، بزمرو، سورچران، مدعو به عروسی ۴. اهل سوریه
جسوریلغتنامه دهخداجسوری . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت کوه باشت و بابوئی از بخش گچساران از شهرستان بهبهان . در یکهزار گزی شمال راه اتومبیل رو کازرون به بهبهان قرار دارد.
سجوریلغتنامه دهخداسجوری . [ س َج ْ وَ ] (ع ص ) مرد سبک یا احمق . (منتهی الارب ) . احمق . || سبک از مردان . (ذیل اقرب الموارد).
سگریکلغتنامه دهخداسگریک . [ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چالدران سیه چشمه شهرستان ماکو است ، دارای 112 تن سکنه است . آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات است . شغل اهالی زراع