سِنْدوگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی سنگدان ، عضو عضلانی که دارای الیاف ماهیچه ای قوی و سخت جهت خرد کردن دانه ها و دیگر مواد غذایی پرندگان در مسیر مری
سِنْدگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی حرامزاده ، ولد زنا ، کودکان متولد از رابطه خارج از چهارچوب زناشویی رسمی در آیین گبری را میگفته اند.
بارون دوسونلغتنامه دهخدابارون دوسون . (اِخ ) مؤلف «تاریخ مغول از چنگیز تا تیمور» . رجوع به تاریخ ادبیات برون ج 4 ترجمه ٔ رشید یاسمی ص 107 و ج 3 ترجمه ٔ حکمت ص 13 شود.
مُّسَنَّدَةٌفرهنگ واژگان قرآنتکیه داده شده (اسم مفعول از مصدر تسنيد ، به معناي آن که چيزي را طوري نصب کني که بر چيز ديگري نظير ديوار و مثل آن تکيه داشته باشد . )
هیزمِ نیمسوزگویش کرمانشاهکلهری: čel̆e:sk/ čemat گورانی: čel̆e:sk/ čemat سنجابی: čel̆e:sk/ čemat کولیایی: čel̆e:sk/ čemat زنگنهای: čel̆e:sk/ čemat جلالوندی: čel̆e:sk/ čemat زولهای: čom
مشک نازفرهنگ نامها(تلفظ: mo(e)šk nāz) (در اعلام) (در شاهنامه) نام یکی از چهار دختر آسیابان که به همسری بهرام گور در آمدند .