سجلماسةلغتنامه دهخداسجلماسة. [ س ِ ج ِ س َ ] (اِخ ) پای تخت ولایتی است بمغرب بسیار انهار واشجار و اهل آن ولایت سگ را فربه میکنند و میخورند آن را. (منتهی الارب ). کرسی و قاعده ٔ ولا
سلماسلغتنامه دهخداسلماس . [ س َ ] (اِخ ) شهری است به آذربایجان در میان تبریز و ارومیه و نزدیک به خوی ، در آن آبی است که اغتسال در آن کنند دافع مرض جذام است . (از آنندراج ). از اق