سوفسطالغتنامه دهخداسوفسطا. [ ف ِ ] (معرب ، اِ) حکمتی که بنای آن بر وهم باشد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به سوفسطائی شود.
سوفسطائیهلغتنامه دهخداسوفسطائیه . [ ف ِ ئی ی َ / ی ِ ] (اِخ ) قومی هستند از حکمای باطل . (برهان ). آنان که قائل بحقایق اشیاء نیستند. (مفاتیح العلوم ). رجوع به سوفسطایی شود.
سوفسطاییلغتنامه دهخداسوفسطایی . [ ف ِ ] (ص نسبی ،اِ) سوفسطائی . سوفسطاییان . استاد. دانشور زبردست . کسی که در امور زندگی هوشمند و زیرک است . خردمند. در اواخر قرن پنجم قبل از میلاد ج
سوفسطاییفرهنگ انتشارات معین(سُ فِ سْ) [ ع . ] (ص نسب .) از فرقه سوفسطایی به معنی استاد، دانشور، زبردست و خردمند. جماعتی که در قرن 5 و 6 میلادی از اهل نظر در یونان پیدا شدند که جستجوی کشف