سوخلغتنامه دهخداسوخ . (اِ) پیاز است و به عربی بصل خوانند. (برهان ) (جهانگیری ) (اوبهی ) (فرهنگ رشیدی ) : می نیابم نان خشک و سوخ شب تو همه حلوا کنی در شب طلب .کسایی .
سوخفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. پیاز.۲. پیازی که زیر زمین در ریشۀ گیاه تشکیل میشود و اگر آن را سال دیگر زیر خاک کنند گیاه از آن میروید، مثل پیاز نرگس و برخی گیاهان دیگر: ◻︎ من نیابم نان
سوخbulbواژههای مصوب فرهنگستاناندام اختصاصیشدۀ زیرزمینی و اغلب پوشیده از فلسهای ضخیم گوشتی که دربرگیرندۀ محور ساقهای کوتاه و گوشتی و بهطور معمول عمودی باشد متـ . پیاز
سوخکbulbletواژههای مصوب فرهنگستاناندام کوچک سوخمانندی که بر روی صفحۀ پایهای به وجود آمده و درواقع پایگاهی است که پس از نمو کامل به سوخ تبدیل میشود متـ . پیازک
نظریة ذرهای نورcorpuscular theory of lightواژههای مصوب فرهنگستاننظریهای که در آن نور را متشکل از جریان ذرات ریز بسیار پرسرعت به شمار میآورند متـ . نظریة نور نیوتون Newton’s theory of light
قانون اِسنلSnell's lawواژههای مصوب فرهنگستانقانونی که بنا بر آن، پرتوهای تابش و شکست و خط عمود بر فصل مشترک دو محیط در نقطۀ فرود در یک صفحه قرار دارند؛ این پرتوها در دو طرف خط عمود واقع میشوند و نسبت سین
سالکگویش کرمانشاهکلهری: lak o pe:s گورانی: lak o pe:s سنجابی: lak o pe:s کولیایی: lak o pe:s زنگنهای: lak o pe:s جلالوندی: lak o pe:s زولهای: lak o pe:s کاکاوندی: lak o pe:s ه