قسبةلغتنامه دهخداقسبة. [ ق َ ب َ] (ع اِ) یکی قسب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). یک دانه خرمای قسب . (ناظم الاطباء). رجوع به قسب شود.
قسوبةلغتنامه دهخداقسوبة. [ ق ُ ب َ ] (ع مص ) سخت گردیدن و درشت شدن . قُسوب .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قُسوب شود.
قسبلغتنامه دهخداقسب . [ ق َ ] (ع ص ، اِ) سلب شدید. (اقرب الموارد). سخت در مقابل سست . (برهان ) (منتهی الارب ). || زشت از هر چیزی . (منتهی الارب ). || خرمای خشک که در دهان ریزه
خرماء قسبلغتنامه دهخداخرماءقسب . [ خ ُ ءِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خرماخارک . خرماخرک . (یادداشت به خط مؤلف ) : آبی و امرود و آنچه که به تازی زعرور گویند و خرماء قسب ... طبع ر