قسیطوسلغتنامه دهخداقسیطوس . [ ق ِ ] (معرب ، اِ) زنگار باشد و آن معروف است ، کانی و عملی هر دو میباشد و بهترین آن کانی است و در مرهم ها به کار برند. (برهان ). زنجار. (تحفه ٔ حکیم م
قسیطلغتنامه دهخداقسیط. [ ق َ ] (ع ص ) راست استخوان . گویند: رَجُل قسیطالرِّجْل ؛ مرد راست استخوان پای . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
قسیطویسلغتنامه دهخداقسیطویس . [ ] (معرب ، اِ) زنجار است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قسیطوس شود.