قمجولغتنامه دهخداقمجو. [ ] (اِخ ) یکی از شهرهای ختاست . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 627 و 639 شود.
قملغتنامه دهخداقم . [ ق َم م ] (ع مص ) روفتن خانه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || به لب خوردن علف . (منتهی الارب ). || خوردن آنچه بر زمین است . (اقرب الموارد). || خوردن آن
قملغتنامه دهخداقم . [ ق ُ ] (اِخ ) از شهرهای مشهور ایران است که بیشتر با کاشان از آن نام برده میشود. طول آن 50 درجه و 53 دقیقه و عرض آن 34 درجه و 38 دقیقه است و از سطح دریا 93
قملغتنامه دهخداقم . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش و حومه ٔ شهرستان مشهد، در 97 هزارگزی شمال باختری مشهد و 5 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ مشهد به قوچان ، موقع جغرافیای