قناویزلغتنامه دهخداقناویز. [ ق َ ] (اِ) قسمی پارچه در دوره ٔ محمد شاه و اوائل ناصرالدین شاه . پارچه ای نخی که زمینه ٔ آن برنگهای مختلف بود و خطوطی از رنگی دیگر بموازات و برنگی جز
قنالغتنامه دهخداقنا. [ ق َ ] (اِ) چوب طباشیر یا درختی است که صمغ آن اشق است . (تذکره ٔ انطاکی ) نوعی از اندروطالیس است و نزد بعضی رطبه ٔ یابسه و به لغت مصری اسم اشق است و به لغ
قنالغتنامه دهخداقنا. [ ق َ ] (اِخ ) کوهی است از بنی مره از فزارة. مسلمةبن هذیله وسیبویه درباره ٔ آن اشعاری دارند. (معجم البلدان ).
قنالغتنامه دهخداقنا. [ ق َ ] (اِخ ) آبی است از بنی قشیر بقول ابوزیاد. (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
قنالغتنامه دهخداقنا. [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قناة. (معجم البلدان ). رجوع به قناة شود. || بلندی است در بینی در سوی بالای آن بین قصبة مارن و عیب نبود. و این در مورد اسب و پرنده و آدمی