قاسم مؤدب جیلانلغتنامه دهخداقاسم مؤدب جیلان . [ س ِ م ُ ءَدْ دِ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی امیرک ،مکنی به ابوجعفر. استاد یعقوب گوید: این ادیب نیکومعاشرت و بسیارفضل بود. توانگرزادگان به مکتب
قاسم مؤتمنلغتنامه دهخداقاسم مؤتمن . [ س ِ م ُءْ ت َ م َ ] (اِخ )ابن هارون الرشید عباسی (173 - 208 هَ . ق . / 790 -823 م .) و برادر امین و مأمون است . هارون الرشید در زمان خود او را
مچ قاسملغتنامه دهخدامچ قاسم . [ م َ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش بمپور است که در شهرستان ایرانشهر واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
جُوو قاسُمگویش بختیارینام گیاهى خودرو، داراى سه برگ باریکو غدهاى به اندازه یک فندق بزرگ کهخوردنى است. چون از راه غده تکثیرمىشود و همین غده را مردم از زیر خاکبیرون مىآورند، رو به انقر