قابیاءلغتنامه دهخداقابیاء. (ع ص ) ناکس . (آنندراج ). || بنوقابیاء؛ گردآیندگان در میکده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هم پیاله . سبوکشان خمخانه : تلمیذش با ابوعلی بنوقابیا. (دره ٔ ن
قاصعاءلغتنامه دهخداقاصعاء. [ ص ِ ] (ع اِ) سوراخ کلاکموش که بدان درون خانه درآید. (ناظم الاطباء). سوراخ موش دشتی . (مهذب الاسماء). ج ، قواصع. (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء).
قاعاً صفصف کردنلغتنامه دهخداقاعاً صفصف کردن . [ عَن ْ ص َ ص َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بالتمام ویران کردن . هرچه بود غارت کردن .
قابعلغتنامه دهخداقابع. [ ب ِ ] (ع ص ) تاسه زده . (منتهی الارب ). || کسی که از ماندگی نفس وی قطع شود. (ناظم الاطباء).
آقابالغتنامه دهخداآقابا. (اِخ ) آقابابا. نام قریه ای بزرگ در راه قزوین و رشت میان حسین آباد و رشت ، در 170 هزارگزی طهران ، و سنجد آن بخوبی مشهور است .