قازوزهلغتنامه دهخداقازوزه . [ زَ ] (ع اِ) کوزه ٔ آب یا کاسه یا شیشه ٔ خرد و طشت . (منتهی الارب ). ظرفی است برای شراب . (جوالیقی ص 274). طاس . (ناظم الاطباء). پیاله . (مهذب الاسماء
قازلغتنامه دهخداقاز. (اِ) پرنده ای باشد سفید و بزرگ از جنس مرغابی . گویند ترکی است چه در مؤید الفضلاء در جنب لغات ترکی نوشته شده بود. (برهان ).در اصل غاز بوده و الحال به قاف خ