قاذوراتلغتنامه دهخداقاذورات . (ع اِ) ج ِ قاذورة. || پلیدیها ونجاستها (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ناپاکیها. (ناظم الاطباء) : امیر ناصرالدین بفرمود تا بعضی از قاذورات در آن چشمه انداخ
قاذآبادیلغتنامه دهخداقاذآبادی . (اِخ ) احمدبن محمد. از علماء است . از اوست : حاشیه بر تفسیر فاتحه ٔ علامه ٔ قاضی بیضاوی که در آستانه به وسیله ٔ مکتب الحربیه به طبع رسیده . (معجم الم
قاذورلغتنامه دهخداقاذور. (ع ص ) مرد کناره گزین . رجل قاذور؛ مردی که با مردم نیامیزد از بدی خوی خود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
قاذورةلغتنامه دهخداقاذورة. [ رَ ] (ع ص ) مرد بدخوی و غیرتمند. || مردی که مکروه و ناخوش دارد چیزی را پس نخورد آن را. || مردناآمیزنده به مردم از بدخوئی . || شتر که در کرانه فروخوابد
قاذةلغتنامه دهخداقاذة. [ ذَ ] (ع اِ) ما یدع الناس شاذةو لاقاذة؛ فروگذار نمیکند هیچکس را. او دلاور است میکشد هر که را می بیند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).