قلنسهلغتنامه دهخداقلنسه . [ ق َ ل َ س َ ] (ع اِ) کلاه . (مهذب الاسماء). و ظاهراً این مخفف قلنسوه است . (غیاث اللغات از فردوس اللغات ).
قلنسلغتنامه دهخداقلنس . [ ق َ ل َ سِن ] (ع اِ) قلنسوه است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اصل آن قلنسوه است که واو را حذف کرده اند زیرا در عربی اسمی نیست که آخر آن حرف علةو ماق
قلنسوةدیکشنری عربی به فارسیباشلق يا کلا ه مخصوص کشيشان , روسري , روپوش , کلا هک دودکش , کروک درشکه , اوباش , کاپوت ماشين
قلنسةلغتنامه دهخداقلنسة. [ ق َ ن َ س َ ] (ع مص ) پوشانیدن کلاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قلنسه فتقلنس ، البسه القلنسوة. (اقرب الموارد). قلساة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد
قلنسوةلغتنامه دهخداقلنسوة. [ ق َ ل َ س ُ وَ ] (اِخ ) نام جایی است در اندلس ازتوابع بلنسیة. رجوع به نخبةالدهر دمشقی ص 245 شود.