قلاووزلغتنامه دهخداقلاووز. [ ق َ ] (ترکی ، اِ) سوارانی را گویند که به جهت محافظت لشکر در بیرون لشکر میباشند. و به تخفیف واو هم آمده که بر وزن تجاوز باشد. و با رای بی نقطه هم گفته
قلاووزفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. پیشرو لشکر.۲. رهبر؛ راهنما؛ دلیل راه: ◻︎ اندرآمد چون قلاووزی به پیش / تا برد او را بهسوی دام خویش (مولوی: ۸۳).
قلاوزلغتنامه دهخداقلاوز. [ ق َ وُ ] (ترکی ، اِ) قلاووز : تا به وصل نجیب منده رسم آی قلاوزایت یلم قنده . سوزنی .آن رسول حق قلاوز سلوک گفت الناس علی دین ملوک . مولوی .رجوع به قلاوو