تایر پُربارextra load, XL, extra load tyre, reinforced tyre, RFواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تایر سواری که بیشینۀ فشار باد آن میتواند بیش از تایرهای بارمتعارف باشد و به همین دلیل، ظرفیت حمل بار آن بیشتر است
قبجلغتنامه دهخداقبج . [ ق َ ] (معرب ، اِ) کبک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). این کلمه معرب است نه عربی زیرا قاف و جیم جمع نمیشوند در هیچ کلمه ای از کلام عرب . (منتهی الارب )
قبلغتنامه دهخداقب . [ ق َ ] (ع اِ صوت ) حکایت آوازشمشیر چون بر ضریبه فتد. (منتهی الارب ). حکایت آواز ضرب شمشیر چون بر چیزی برخورد کند. (ناظم الاطباء).
قبلغتنامه دهخداقب . [ ق َب ب ] (ع ص ، اِ) مرد. مرد فحل پهلوان . || گشن با اصل و نیکو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نر و گشن از مردم و شتر. || نیکو و نجیب و ماهر در ضراب . (م
قبلغتنامه دهخداقب . [ ق َب ب ] (ع مص ) خشک شدن گیاه : قب ّ النبت قبّاً (از باب ضرب و نصر)؛ خشک گشت آن گیاه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بریدن . قطع: قب ّ الشی ٔ؛ برید آ
قبلغتنامه دهخداقب . [ ق ِب ب ] (ع اِ) پیرو. || بزرگ قوم . || استخوان بیرون آمده میان دو سرین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استخوان برآمده از پشت میان دو الیه . استخوان که ن