resistsدیکشنری انگلیسی به فارسیمقاومت می کند، مقاومت کردن، مخالفت کردن، پایداری کردن، ایستادگی کردن، استقامت کردن، مانع شدن، مخالفت کردن با، خودداری کردن از
resistدیکشنری انگلیسی به فارسیمقاومت کردن، مخالفت کردن، پایداری کردن، ایستادگی کردن، استقامت کردن، مانع شدن، مخالفت کردن با، خودداری کردن از
presetsدیکشنری انگلیسی به فارسیایستگاه از پیش تنظیم، از پیش نشاندن، قبلا مرتب کردن، قبلا چیدن و قرار دادن