repairدیکشنری انگلیسی به فارسیتعمیر، مرمت، اصلاح، تعمیر کردن، جبران کردن، دوباره دایر کردن، مرمت کردن، عازم شدن
آمیزۀ تعمیرrepair gumواژههای مصوب فرهنگستانآمیزهای زودپخت و نرم و چسبناک که به شکلهای فتیلهای، نواری یا ورقی برای تعمیر موضعی تایر از آن استفاده میشود
پیوند ترمیمیrepair graftingواژههای مصوب فرهنگستانپیوندی که برای ترمیم قسمتهای آسیبدیدۀ تنۀ درخت به کار میرود