recessesدیکشنری انگلیسی به فارسیرکود، تنفس، فترت، گوشه، عقب نشینی، دوره فترت، تو رفتگی، طاقچه، پس زنی، تعطیل موقتی، کنار، تو رفتگی در دیوار، باز گشت، تنفس کردن، پس رفت کردن، موقتا تعطیل کردن، طاقچه ساختن، مرخصی گرفتن
rachisesدیکشنری انگلیسی به فارسیrachises، ساقه، تیره پشت، اندام ساقهای یا محوری، مهرههای پشت، ستون فقرات، دیرک مشترک
recessedدیکشنری انگلیسی به فارسیمحصور، تنفس کردن، پس رفت کردن، موقتا تعطیل کردن، طاقچه ساختن، مرخصی گرفتن
گرشسپلغتنامه دهخداگرشسپ . [ گ َ ش َ ] (اِخ ) نام پسر طهماسب است . (برهان ). رجوع به گرشاسب (دوم ) شود.