قیقاوةلغتنامه دهخداقیقاوة. [ وَ ] (ع اِ) کوزه است شبیه بلبله . || زمین درشت . قیقاءة. (منتهی الارب ).
قیقاجلغتنامه دهخداقیقاج . [ ق َ / ق ِ ] (ترکی ، ص ، اِ) اریب . وریب . (برهان در کلمه ٔ وریب ). مأخوذ از ترکی ، در تداول ، کج و خم . || تیر خمیده . (ناظم الاطباء). تیر افکندن به