قزاگندفرهنگ انتشارات معین(قَ گَ) (اِ.) 1 - خفتان ، لباس جنگ . 2 - نهالی ، توشک . کژاغند و قزاگند و کزاگند و کجاکند نیز گفته می شود.
قزاگندلغتنامه دهخداقزاگند. [ ق َ گ َ ] (اِ مرکب ) بر وزن و معنی قزاغند است که جامه ٔ پنبه و ابریشم آکنده ٔ آجیده کرده باشد که در روزهای جنگ پوشند، و او را خفتان گویند و نهالی و تو
قزاکندلغتنامه دهخداقزاکند. [ ق َ ک َ ] (معرب ، اِ)زره . جامه ٔ جنگ . این لغت فارسی است و جمع آن قزاکندات . (اقرب الموارد). رجوع به قزاگند و قزاغند شود.
قزاکنداتلغتنامه دهخداقزاکندات . [ ق َ ک َ ] (معرب ، اِ) ج ِ قزاکند. (اقرب الموارد). رجوع به قزاکند شود.
قزاآنلغتنامه دهخداقزاآن . [ ق َ ] (اِخ ) دهی ازدهستان قهرود بخش قمصر شهرستان کاشان واقع در 6000 گزی جنوب باختری قمصر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی وسردسیری است . سکنه ٔ آن 800 تن .
قزاگنگلغتنامه دهخداقزاگنگ . [ ق َ گ َ ] (اِ مرکب ) بر وزن و معنی قزاگند است که خفتان جنگ و زره را نیز گفته اند، و آن جامه ای باشد که از حلقه های آهن ترتیب داده در روز جنگ پوشند. (
قزاولنلغتنامه دهخداقزاولن . [ ق ِ اُ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سکمن آباد بخش حومه ٔ شهرستان خوی واقع در 47500 گزی شمال باختری خوی و 10500 گزی شمال خاوری شوسه ٔ سیه چشمه به خوی .