قژاکندلغتنامه دهخداقژاکند. [ ق َ ک َ ](اِ مرکب ) قزاکند. رجوع به قزاکند شود : در قژاکند مرد باید بودبر مخنث سلاح جنگ چه سود؟سعدی (گلستان ).
قژاوهلغتنامه دهخداقژاوه . [ ق َ وَ ] (اِ) کجاوه . محمل . (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به کجاوه و قزاوه شود.
شرط قوی انرژیstrong energy conditionواژههای مصوب فرهنگستانشرطی در نظریة نسبیت عام که براساس آن گرانش برای همة ناظران نیرویی ربایشی است