قچاقلغتنامه دهخداقچاق . [ ق ُچ ْ چا ] (مغولی ، ص ) باقدرت . (ناظم الاطباء). توانا. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || چاق و فربه . (آنندراج ). زوردار. (ناظم الاطباء).
قجاقلغتنامه دهخداقجاق . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه . در 48 هزارگزی خاور کدکن سر راه مالرو عمومی رباطمشک به نسر واقع و موقع جغرافیایی آن
قواقلغتنامه دهخداقواق . [ ق ُ ] (ع ص ) مرد نیک دراز. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به قوق شود.
قواقلغتنامه دهخداقواق . [ ] (اِخ ) قلعه ای است عظیم و محکم در دامن کوه افتاده است . (از قلاع روم ) (نزهة القلوب 3:99).