کلاهک بازآreentry vehicle, RVواژههای مصوب فرهنگستانکلاهکی که در مرحلۀ آخر پرواز موشک در مسیر بالستیکی (ballistic) رها میشود
دامنۀ دید باندrunway visual range, RVRواژههای مصوب فرهنگستانبیشینهفاصلهای در راستای افقی که خلبان میتواند خط مرکزی یا چراغهای کناری یا شمارۀ باند را در انتهای مرحلۀ تقرب ببیند
دامنة دید ایستمانrollout runway visual range, rollout RVRواژههای مصوب فرهنگستانمقدار عددی دامنة دید باند که ازطریق دستگاه نصبشده در آخرین خزشراه باند محاسبه میشود
قوروقلغتنامه دهخداقوروق . (ترکی ، ص ) خشک . || (اِ) غوره که آن را به عربی حصرم خوانند. (سنگلاخ ). || منع و حراست و به این معنی بدون اشباع مستعمل است . (سنگلاخ ص 286). رجوع به قور
قوروقلغتنامه دهخداقوروق . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ولدیان بخش حومه ٔشهرستان خوی ، سکنه ٔ آن 544 تن . آب آن از رود قطور. محصول آن غلات و حبوب . شغل اهالی زراعت و صنایع دست