قوسةلغتنامه دهخداقوسة. [ ق َ س َ ] (ع اِ) بمعنی قوس قزح است و آن را کمان رستم و کمان شیطان هم میگویند. (برهان ). آژفنداک . (ناظم الاطباء). آزفنداک . رجوع به این کلمات شود.
سوقةلغتنامه دهخداسوقة. [ ق َ ] (ع اِ) رعیت . || مردم فرومایه . واحد و جمع و مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عوام الناس . (مفاتیح ) : محف
سارسفرهنگ انتشارات معینمخفف (S.A.R.S) [ انگ . ] (اِ.) نوعی بیماری تنفسی حاد که توسط ویروس سارس ایجاد می شود. از علایم این بیماری تب ، اختلالات تنفسی ، لرزه ، دردهای عضلانی ، سردرد و
او. آر. اسفرهنگ انتشارات معین(اُ اِ) [ انگ . ]O.R.S (اِ.) محلولی حاوی قند و نمک های گوناگون که به بیمار مبتلا به اسهال می دهند تا آب و املاح از دست رفتة بدن او جبران شود.
خورده شدگویش خلخالاَسکِستانی: barist دِروی: bar.i.s شالی: harise کَجَلی: ba:r.ist کَرنَقی: bəxoares کَرینی: boxoarəs کُلوری: bar.is گیلَوانی: barise لِردی: bə.xar.əs