قوقهلغتنامه دهخداقوقه . [ قو ق َ / ق ِ ] (اِ) به فتح قاف دوم به معنی قوقو است که تکمه ٔ کلاه و پیراهن و امثال آن باشد. (برهان ) (آنندراج ) : چتر زرین چرخ یعنی مهرافسر و قوقه ٔ ک
قوقهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهتکمۀ کلاه، پیراهن، و مانند آن: ◻︎ بر جیب و کله نهند پس تر / آن قوقهٴ لعل و گویَکِ زر (خاقانی۱: ۲۴۵).
چقچقهلغتنامه دهخداچقچقه . [ چ ِچ ِ ق َ / ق ِ ] (اِ) تلفظی از «جقجقه » یا «جغجغه » که نوعی اسباب بازی کودکانه است . و غ و غ ساهاب . جِرجِر چهره . || مخفف «چقون چقونک ». (لغت محلی
ابوالاسد قوقهیلغتنامه دهخداابوالاسد قوقهی . [ اَ بُل ْ اَ س َ دِ قو ق َ ] (اِخ ) نام پدر طاهربن ابی الاسد نوبت سالار ملک شمس الدین علی بن مسعود.
قوه قهریهواژهنامه آزادآنچه قابل پیش بینی نبوده و قابل اجتناب نیز نباشد و متعهد را در حالت عدم قدرت بر اجرای تعهد خویش قرار دهد و یا موجب معافیت کسی شود که، به علت عدم توانایی، خسارتی
بخوریگویش خلخالاَسکِستانی: bar.i دِروی: bar.i شالی: bar.i کَجَلی: ba:r.i کَرنَقی: bəxoarəi کَرینی: bə.xoari کُلوری: bar.əi گیلَوانی: bari لِردی: bə.xar.i
میخوریگویش خلخالاَسکِستانی: har.i دِروی: har.i شالی: har.i کَجَلی: ma:r.i کَرنَقی: xoari کَرینی: xoar.əi کُلوری: har.i گیلَوانی: har.i لِردی: xar.i
ام .آر.آیفرهنگ انتشارات معین(اِ) [ انگ . ]M.R.I (اِ.) نوعی تصویر - برداری برای تشخیص بیماری از طریق به ره گیری از تشکیل مغناطیسی هسته و بررسی اثر آن به یاری کامپیوتر، نمایش تشدید مغناطیسی