قونةلغتنامه دهخداقونة. [ ق َ ن َ ] (ع اِ) پاره ای از آهن و روی که بدان آوند را پیوند کنند. (اقرب الموارد) (آنندراج ). ج ، قُوَن . (اقرب الموارد).
موقونةلغتنامه دهخداموقونة. [ م َ ن َ ] (ع ص ) دختر پردگی . (منتهی الارب ). دختر پردگین . (آنندراج ).
ايقونةدیکشنری عربی به فارسیشمايل , تمثال , تنديس , پيکر , تصوير , تصوير حضرت مسيح يامريم ويامقدسين مسيحي
جنوقةلغتنامه دهخداجنوقة. [ ج َ ق َ ] (اِخ ) آبی است از غنی بن اعصر نزدیک به حمی ضریه . (معجم البلدان ).
نوقةلغتنامه دهخدانوقة. [ ن َ ق َ ] (ع اِمص ) دانائی و مهارت در هر چیزی . (از منتهی الارب ).حذاقت در هرچیز. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
نوقةلغتنامه دهخدانوقة. [ ن َ وَ ق َ ] (ع اِ) آنان که پاک کنند گوشت را از پیه جهت جهودان و ایشان امنای جهودانند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). قصاب یهودی که گو